بدون عنوان
سلام عسل مامانی، دختر ناز من، قربونت برم نمیدونم چرا دو روزیه خیلی کم تر از قبل تکون میخوری. امروز یه کم نگران شدم، عزیزم مامانو نترسون، یه کم از اون ورجه وورجه های خوشگلت که بابایی هم میدید بکن دل مامان دوباره خوش بشه دختر مهربونم. هفته ی پیش مامانی و خاله مریمو دایی محمد از تبریز اومدن اینجا. مامانی بیشتر وسایل و لباسایی رو که برات خریده بودن آوردن، اتاقتو چیدیم وای که چه کیفی داد گلم...اینقدر وسایلی که مامانی برات زحمت کشیده و خریدن خوشگل و نازن که نگوووووووو. همه رو به عشق شما کوچولوی ناز انجام دادن...دست گلشون درد نکنه ...
نویسنده :
مادر و پدر
17:32